loading...

پرواز و سقوط بانوی ایرانی

بازدید : 335
پنجشنبه 7 آبان 1399 زمان : 3:39

۱۷سالش بوده . پدر بزرگم ۴۵ سالش بوده .
تو شمرون عروسی گرفتن . تو‌ی باغ بزرگ .
اطرافیان قبول نمیکردن و پدربزرگم راضیشون کرده .
پدر بزرگم با برادرش رفته بودن کویت .
تحمل نمیکنه و برمیگرده .
راه پول دراوردن رو بلد بوده .رشد خوبی داشته .
ولی این دل رحمی‌من از ایشون نشات گرفته
ی صندق پر از چک و سفته از این و اون هست .
اومدن فرش دستی گرفتن بردن و پولشو ندادن .
مادر بزرگم میگه همیشه وانت وانت تو خونه وسیله میومده.
تُن تُن برنج پیاده میشده .
همیشه خونشون پر از مهمون بوده و در خونه باز .
چقدر سختی کشیده و رو پای خودش بوده .
هم زن بوده هم مرد برای بچه‌هاش .
پدر بزرگم سال۹۱ فوت کردن و میگه هرچی بود گذشت
الان که نیست تموم شده رفته .
هرموقع حالش رو به راه بود برامون میزد میرقصیدیم.
آهنگای محلی و بختیاری میخوند .
چقدر خوش بودیم . 😁
تا حالا براش نوه خوبی نبودم .باید زیاد یادش کنم .

زنده باد صفحات آزادی بخش!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی